اینان نیز بشرند ابراهیم محجوبی

از دانشنامه همجنس‌گرایان
پرش به: ناوبری، جستجو

توضیح: این مقاله در وب سایت گروه هومان منتشر شد.


اینان نیز بشرند!

در ضرورت مخالفت با سرکوب همجنسگرایان و دفاع از حقوق انسانى آنها

از : ابراهیم محجوبى ، برگرفته از نشریه "حقوق بشر" تابستان ١٣٧۶

اصل مطلب چیست؟

همجنسگرایى و همجنسگرایان، موضوعى است که امروز در جوامع پیشرفته به راحتى از آن سخن گفته میشود و مسئله دفاع از حقوق آنان تا سطح بحثهاى پارلمانى، برنامه احزاب سیاسى و دستگاههاى قانونگذارى فرا روئیده است. خود پدیده همجنسگرائى ممکن است غامض باشد، اما مخالفت با سرکوب همجنسگرایان و دفاع از حقوق انسانى آنها هیچگونه پیچیدگى و ابهامى ندارد. از همین رو، اگر نشریه یک سازمان مدافع حقوق بشر ، جاى بحث پیرامون چگونگى گرایش برخى از انسانها به همجنس خود نباشد- که نیست- اما پرداختن به حقوق این انسانها بمثابه اعضایى از جامعه که در معرض انواع تبعیضها و فشارها هستند، میتواند جاى شایسته خود را داشته باشد. آخر، بشر، بشر است! اگر قرار بر دفاع از حقوق بشر است، بایستى از همه انسنهاى سرکوب شده و به حاشیه رانده شده دفاع نمود. همجنسگرایان هم بعنوان انسان و هم بعنوان یک اقلیت اجتماعى قابل دفاع هستند. از همین رو سازمان عفو بین الملل هم در سال ١٩٩١ در کنفرانس یوکوهاما براى نخستین بار، دفاع از افرادى را که به سبب سمتگیرى جنسى شان مورد آزار قرار مى گیرند را جز وظایف ثابت خود قرار داد. متاسفانه، تابحال در مطبوعات فارسى زبان، حتى در نشریات آزادیخواه و معتقد به دفاع از حقوق انسانها، به این مقوله پرداخته نشده است. میشود گفت که اکراه معینى در این زمینه وجود دارد. این امر هرچند درنگاه نخست تاحدى قابل توجیه مى نماید، اما درواقع توجیه بردار نیست. باید صریحا از آن سخن گفت و داعیه آگاهى خوانندگان را نسبت به این پدیده اجتماعى- انسانى گسترش داد. بهرحال، همیشه باید از جائى آغاز کرد و راه را ادامه داد. لعن و تکفیر و تحلیلهاى نیشدار دردى را دوا نمى کند و فقط سبب میشود که همچنان در چنبره پارهاى معیارهاى کهنه و از رونق افتاده، اسیر و میخکوب بمانیم. اصولا هرگاه نیروهاى پیشرو جامعه و آزادیخواهان و بشردوستان واقعى دربرابر قضاوتهاى نادرست و عقب مانده افکار عمومى مرعوب گردند و دربرابر سنتگرایان سپر اندازند، باید فاتحه هرگونه تجددخواهى و راهگشائى بسوى پرورش انسانهاى آزاداندیش و داراى سعه صدر را خواند. درزمینه مسائل مربوط به همجنسگرایان، بخش بزرگى از روشنفکران ایرانى خود دچار مشکل هستند. این اگرچه غیرمنطقى ولى تا حدودى طبیعى است. چرا که یک جامعه عقبمانده و گرفتار استبداد همه سویه، روشنفکران متناسب با سطح رشد خود را تولید مى کند؛ اما نمیتوان به امید تحولات چند قرنى و چند دههاى نشست. باید جامعه و انسانها را به تغییر و ارتقا سطح تحمل و مدارا تشویق کرد و حتى اندکى "هل" داد. این "هل" دادنها، درهر زمانى عده اى را غضبناک خواهد نمود، ولى شمارى را نیز به اندیشیدن و یافتن الگوهاى دیگر فکرى متمایل خواهد نمود.

همجنسگرایان ایرانى، قربانیان فراموش شده

اگر در بسیارى از کشورهاى پیشرفته، مسائل همجنسگرایان تا سطح یک جنبش اجتماعى رسیده، در ایران اما موضوع همچنان یک "تابو" است و پنهان اندیشى درباره آن بشدت رواج دارد. در ایران امروز، همجنسگراها، بعنوان انسانهائى با سمتگیرى جنسى دیگر، از دوسو چوب مى خورند و دم برنمى آورند: از یکطرف رژیم خونریز و ضدبشر تازیانه سرکوب را با تمام نیرو بر جسم و روح چنین انسانها یى فرو مى آورد، و از سوى دیگر افکار عمومى رشد نیافته و سنتگرا، آنان را مورد تحقیر و تکفیر و احیانا آزارهاى دیگر قرار میدهد. و میدانیم که همین عامل اجتماعى-فرهنگى، دست رژیم ضدانسانى را بازتر میکند و سرکوب همجنسگرایان اعتراضى برنمى انگیزد. بویژه حکومت فقیهان به عمد خلط مبحث میکند و باعنوان کردن واژه "لواط" همجنسگرائى و "بچه بازى" را یکسان جلوه میدهد. درحالیکه از نظر روانپزشکان و نیز از دیدگاه پزشکى اجتماعى، این دو پدیده ، دو مقوله کاملا متفاوتند. اولى یک پدیده طبیعى بحساب مى آید(١) ولى دومى یک انحراف و بزه بشمار میرود و در کشورهاى پیشرفته طبق قوانین معینى قابل تعقیب و مجازات است. جمهورى اسلامى در زمره معدود رژیمهائى است که علیه همجنسگرایان، شمشیر را از رو بسته است. در این زمینه هم خشونت قوانین جزاى جمهورى اسلامى(حدود) چنان است که مو بر تن انسان راست مىکند:(٢) " مجازات همجنسگرائى مرگ است و نوع مرگ ر ا قاضى تعیین مىکند"(ماده ١۴١) و " اگر دو طرف عمل همجنس بازانه هردو بالغ و عاقل باشند، مجازات براى هردو مرگ است"(ماده ١۴٢). تاکنون حکومت فقها همانند دیگر عرصه ها، با بیرحمى به سرکوب آشکار و پنهان همجنسگرایان ادامه داده است. این رژیم، نه تنها به اعتراضهاى مداوم محافل بشردوست جهانى وقعى ننهاده، بلکه دامنه سرکوب را فراختر کرده است. در این میان حتى کار را به آنجا رسانده که براى توجیه سرکوب نویسندگان و روشنفکران ، "اتهام" همجنسگرائى به آنها مى بندد و با سو استفاده از تلقى عمومى جامعه نسبت به این پدیده، درپى به اصطلاح بى آبرو کردن آنان برمى آید. آنچه در اینمورد با نویسنده فقید سعیدى سیرجانى کردند، هنوز هم برخاطره ها سنگینى مى کند. البته جمهورى اسلامى وحشى تر از آن است که از چنین سرکوبى دست بردارد، اما همدردى با همجنسگرایان و دستکم افشا منظم موارد سرکوب آنان میتواند به بیدارى تدریجى وجدان اجتماعى یارى رساند. این حداقل کارى است که میتوان کرد. سرکوب مداوم همجنسگرایان در ایران نه تنها سمتگیرى جنسى آنان را تغییر نمى دهد، بلکه به "زیر زمینى" شدن هرچه بیشتر پدیده و تابوئیزه شدن عمیقتر آن یارى مىرساند. این نیز بنوبه خود به رشد اختلالات معین رفتارى و شخصیتى در میان این دسته از انسانها و مالا به بحرانهاى دیگر فرهنگى منجر میشود و جامعه بیمار ما را بیمارتر مى سازد. اگر دفاع از حقوق طبیعى و بدیهى انسانها، وظیفه دائمى بشر- دوستان است و اگر دفاع از حقوق اقلیتهاى اجتماعى یک وظیفه دمکراتیک است، پس باید به مشکل و حقوق آن انسانهایى هم اندیشید که بموابه یک اقلیت اجتماعى، سمتگیرى جنسى دیگرى دارند و طبیعت و سرشتشان طور دیگرى است. اقدام در این عرصه و شهامت پرداختن به آن، ممکن است در آغاز براى ایرانیان آزادیخواه اندکى گران آید، اما میتواند در دراز مدت به تربیت و تقویت روحیه مدارا و مبارزه با مظاهر گوناگون تبعیض در جامعه یارى رساند.

(١) - سازمان جهانى بهداشت از سالها پیش، همجنسگرائى را از زمره بیماریها و اختلالات روحى خارج نموده و نوع جهتگیرى را اختلال بحساب نمىآورند.

(٢)- فصل اول- تعریف لواط

ماده ١٠٨ - لواط وطى انسان مذکر است و چه بصورت دخول باشد یا تفخیذ.

ماده ١٠٩- فاعل و مفعول لواط هردو محکوم به حد خواهند شد.

ماده ١١٠- حد لواط در صورت دخول قتل است و کیفیت نوع آن در اختیار حاکم شرع است.

ماده ١١١- لواط در صورتى موجب قتل میشود که فاعل و مفعول بالغ و عاقل و مختار باشند.